سفارش تبلیغ
صبا ویژن


خرید آسان

تو نیستی

این باران بیهوده می‌بارد

ما خیس نخواهیم شد ...

حسرت یک خیس شدن حسابی زیر باران

 ، برای همیشه بر دلم می ماند

بیهوده این دریای بزرگ

موج برمی‌دارد و می‌درخشد

ما بر ساحل آن نخواهیم نشست ...

 

.... در هر جاده ای که می‌رفتم ،

 فکر می‌کردم حتما یک روز هم ...

.

دل‌تنگی ها ،

غریبی‌ها هم بیهوده است

 

 

                               

بی تو دنیا

                  نمی ارزه

                                                 تو با من باش

 

                                               

می‌دانم پیش از آن‌که تو بگویی

.

حدس می‌زنم

که خواهی گریخت ...

 

از پی‌ات نمی‌دوم

اما صدایت را در من جا بگذار ...

می‌دانم

که از من دل می‌کنی

راهت را نمی‌بندم  نمی‌توانم ببندم ..

اما عطر موهایت را در من جا بگذار ...

می‌دانم

که از من جدا خواهی شد

خیلی ویران نمی‌شوم   !!!

از پا نمی‌افتم !!!

اما رنگت را در من جا بگذار ...

 

 

من خیلی غمگین می‌شوم

اما گرمایت را در من جا بگذار ...

فرقش را با حالا می‌دانم

که فراموشم خواهی کرد

و من

اقیانوسی خواهم شد سیاه و غم انگیز

اما طعم  ِ بودنت را در من جا بگذار ...

هر طور شده خواهی رفت

و من حق ندارم که تو را

                 نگه دارم

اما خودت را در من جا بگذار

  

 ...  خودت را .. خودت را .. خودت را .. خودت را .. خودت را ....خودت را... خودترا .....

 
 

نوشته شده در جمعه 89/4/4ساعت 3:8 عصر توسط محمد اسماعیل زاده| نظر|


: